میان دنیای زنده ها و مرده ها یک کاغذA4 بود که وسطش دالبور دالبوری قیچی تورده بود

ادم ها ک میمیردند اگر خوش شانس بودند و میرفتند توی این کاغذ از بین نمیرفتند

حالا یا روح دیگری خبرشان میکرد یا تا قبل از اینکه وقتشان تمام شود پیدایش میکردند

ان ور ولی جالب بود. روح ها توی روز خواب بودند، یعن خواب میشدند و در شب دنیایشان ک هیچ کس در ان نمیمرد را میساختند

وسایلش را از کجا می اوردند ؟ خب از دنیای زنده ها در شب دزدی میکردند!

چه شد که من و گربه ام رفتیم توی این دنیا را نمیدانم ولی رفتیم

انجا ماندیم و خوش هم گذشت

ولی بعد از مدتی گفتند که بعضی زنده ها قدرت روح شدن پیدا کرده اند، اینها می امدند توی دنیای مرده ها، اینها میتوانستند مرده ها را بکشند!

امدند و همه چیز بهم ریخت

به ما ارواح دست که میزدند یکم از جانمان کم میشد، ما هم انها را با چوب و... میزدیم بر حسب قدرتشان یکم جانشان کم میشد

خلاصه ک بعضی ها را تسخیر میکردند و شبیهشان میشدند و بعضی هم قاطی میزدند و از یک ادم چندتا میساختند! 

می امدند گولت میزدند و بعد محکم میگرفتندت تا تو هم بمیری...