مسخرس که دارم اینو مینویسم...

ولی خب شروعش کردم

شرلوک برای من مثل یک مانیفسته، یک مثال

مثال یک انسان ایده آل 

کسی که نیازمندیش به مردم در کمترین حد ممکنه، هشیار و آگاهه، تقریبا اشتباه نمیکنه، عبرت میگیره، میتونه از خودش و عزیزانش محافظت کنه، قدرت و موهبت داره و ازش درست استفاده میکنه، بقیه جرئت ازار خودش و عزیزانش رو ندارن، مشتاق و پرتلاش و کنجکاوه، زندس!، فعال و پرانرژیه، آگاه از نقاط قوت و ضعفشه، عاقل و آرامه، خردمند و بی پرواست، نترس در هنگام انجام کار درسته، دور اندیشه، روح و احساسات به غایت زیبایی داره، در جمع ولی تنهاست، از مرگ تقریبا نمیترسه، زندگی پر معنایی داره، ارزش عشق رو درک میکنه و بهش کاملا پاسخ میده، نقشه وجودی ادم رو تا حد توانش بلده، در هرچیزی که وارد شده تمام وجودش رو گذاشته، مغرور نیست(بله، به نظر من شرلوک به هبچ وجه مغرور نیست) ؛ و به صورت خلاصه، به معنای کلمه، انسانه

 

برای این شخصیت خیالی احترام زیادی قائلم

و سریال شرلوک بی بی سی رو ستایش میکنم

 


 

حالا که دارم مینویسم اینم بگم

برای من الگو گرفتن از آدم های واقعی خیلی سخته. اونا واقعا در دنیای واقعی زندگی کردن! درست پاسخ دادن و درست بودن

سختی کشیدند و پایداری کردند

و اما.... اونا شرایط خاص خودشون رو داشتند

هیچ کس نمیتونه دقیقا بگه که اگر فلان الگوی حقیقی الان زنده بود چه میکرد. اما نویسنده (و خواننده اثر) میتونند قهرمانشون رو در همه ی موقعیت ها تصور کنند

چرا؟

1. چون تا بن استخوان میشناسنش، باهاش زندگی میکنن و نفس میکشن و از فکر و روحیاتش خبر دارند

2. شکست برای قهرمان داستان عار نیست! داستانه! تجربس! زندگیه!.... اما شکست قهرمان های واقعی، انگار لطمس، دور از ذهنه، پریشانه، اشتباهه... و من اینو دوست ندارم

3. هیچ کس نمیگه که تو لیاقت این الگو رو نداری

 

بیاید هرجایی که تو زندگیمون هستیم شرلوک باشیم :)

 

همین.