مریض شدم. یک ماه هست که از گلودرد و گوش درد و سردرد کارم شده درس خواندن نصفه نیمه، خوردن نیمه نصفه و خواب زیاد. هرچه انتی بیوتیک میخورم اثر نمیکند. همین دو هفته پیش هم فشارم وسط پاساژ شلوغ حافظ افتاد و درازم کردند توی نمازخانه با یک سرم ۱ساعت و نیمه.
کل بدنم درد میکند. از دستهایم که دیگر توان حرکت برایش نمانده تا پاهایم که با هر بار تب کردن، سست میشود و مجبور میشوم بنشینم. زانویم هم دردش عود کرده، این کشکک بی صاحاب، دلم میخواهد بگیرمش به فحش. بعد ان یک سال کذایی پیش دانشگاهی که بیشتر از انکه پیش از دانشگاه باشد، برایم پیش درامدی بود تا با حمله های پنیک اشنا بشوم و کارم بکشد به قرص. بگذریم، از اخر همان سال بود که زانو دردم شروع شد، میشود حدود ۳ سال پیش. عضلات ۴ سرم شل کردند، یک سال هیچ تحرک جدی ای نداشتم، اینها هم بیخیال شدند. زیاد جدی اش نگرفتم ولی یک روز اخر انقدر درد گرفت که پناه اوردم به دکتر. قرار بود با شنا و ورزش و قرص خوب شود، وسط درمانش هم به شنا علاقه مند شدم و افتادم به شنای حرفه ای، ولی خوب نشد، هنوز هم خوب نشده. باد کرده، مثل مچ پایم. انهم معلوم نیست کجای این هفته پیچ خورده و توان راه رفتن را ازم گرفته.
حسابی شاکی ام. وسط امتحانات هی دارم میخورم. هر روز صبح وقتی بدنم التماس میکند که "بگیر بخواب، من برای خوب شدن و ارامش به خواب نیاز دارم" مجبورم بیدار شوم و قهوه به دست بنشینم سر درسم. 
خسته ام، خیلی خسته، فقط کاش خوب تمام شود...