اگر قرار بود برای زندگیم یک اسم انتخاب کنم، میذاشتمش

" کسی که همه رو نا امید کرد " یا " راهنمای عملی ناامید کردن دیگران "

 

میبینم که دیگران بهم امید دارند، بهم میگن: - یکذره دیگه دقت کن تا بتونی از پس این مسائل بر بیای - یکم دیگه تمرکز کن، تو میتونی این مشکل و مسئله رو حل کنی - انقدر تنبل نباش! تلاش کن، تلاشت رو بیشتر کن تا بری و برسی - به اطرافت نیگا کن، قدر این چیزایی که داری و دیگران ندارن رو بدون! حالا برو کاراتو بکن و...

چشم های امیدوار دیگران رو میبینم، تازگی ها صدای امیدوار ادم ها رو هم میشنوم و بعد... آه های حسرت آکنده از عصبانیت و دل کندنشون از خودم رو هم میبینم

میشه بفهمید که من خودم هم از خودم بدم میاد؟

میشه بفهمید که من از قصد نا امیدتون نمیکنم و خودمم دنبال همینام!؟

میشه بفهمید که من دارم میدوم و نمیرسم و خودم ازین قضیه غم دارم، اونقدر بزرگ که وقتی نیستین بدون اغراق گاهی 1 ساعت پشت هم بخاطرش گریه میکنم؟

میشه بفهمید که من خودم رو دوست ندارم، شما هم دوست نداشته باشین، نصف معنای زندگیم از بین میره؟

میشه بفهمید.... حال یک بازنده که همش حسرت و غم دیگران رو میبینه چیه....؟